loading...
داستان هاي مذهبی و قرآني
تبلیغات






اینهم از اسراف محسوب می شود

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

روزی حسن بصری خدمت امیر المؤ منین (ع ) کنار شط فرات بود، ظرفی را آب نموده آشامید بقیه آنرا روی زمین ریخت . علی (ع ) فرمود در این کار اسراف نمودی زیرا آبرا بر زمین ریختی و بر روی آب بریختی حسن از روی اعتراض گفت شما خون مسلمین را میریزی اسراف نمیکنی من باین مقدار آب اسراف نمودم .
حضرت فرمود اگر من در ریختن خون مسلمین اسراف می کنم چرا به آنها کمک نکردی و جزء شورشیان با من جنگ ننمودی حسن گفت من آماده جنگ شده لباس و سلاح پوشیدم تا با شامیان همراه شوم همینکه از منزل بیرون آمدم هاتفی صدا زد قاتل و مقتول در جهنم هستند از تصمیم خود منصرف شدم فرمود راست گفتی او برادرت شیطان بود

للّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

تاریخ ارسال: سه شنبه 25 خرداد 1395  نویسنده : elaheh solimani


دلداری امام عصر ( عج ) به یکی از دوستان

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

دلداری امام عصر ( عج ) به یکی از دوستان ابراهیم بن محمد نیشابوری می گوید : حاکم ستمگر نیشابور ، به نام ( عمر وبن عوف ) تصمیم گرفت مرا ( به جرم دوستی خاندان رسالت و تشیع ) اعدام کند ، هراسان شدم ، با بستگانم وداع کردم و خود را به سامره ، حضور امام حسن عسکری ( ع ) رساندم ، و در آنجا قصد فرار و مخفی کردن خود داشتم ، وقتی که به نزد آن حضرت ، شرفیاب شدم ، دیدم پسری که چهره اش مانند ماه شب چهارده می درخشید ، در آنجا نشسته بود ، از نور جمالش آن چنان حیران و شیفته شدم که نزدیک بود جریان خودم را فراموش کنم ، آن کودک نورانی به من فرمود : ( ای ابراهیم ! فرار نکن ، خداوند شر آن حاکم را از سر تو ، دفع می کند ) .  حیرت من زیادتر شد ، به امام حسن عسکری ( ع ) عرض کردم : ( این آقازاده کیست که از باطن من خبر داد ؟ ) فرمود : هو ابنی و خلیفتی من بعدی : ( این کودک پسرم ، و جانشین من ، بعد از من می باشد ) . همان گونه که آن حضرت خبر داد ، خداوند مرا شر ( عمرو ) حفظ کرد ، زیرا معتمد عباسی ، برادرش را فرستاد تا ( عمرو بن عوف ) را بکشد .

اثبات الرجعه فضل بن شاذان ، مطابق نقل اثباه الهداه ، ج 7 ، ص 356


للّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

تاریخ ارسال: سه شنبه 25 خرداد 1395  نویسنده : elaheh solimani


ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﻛﻨﺎﻧﻲ

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


ﺍﺯ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﻛﻨّﺎﻧﻰ (ﺍﺯ ﻣﺸﺎﻫﻴﺮ ﻋﺮﻓﺎﺳﺖ) ﺩﺭ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﺎﻡ ﺭﺳﻴﺪﻯ؟ ﮔﻔﺖ: ﭼﻬﻞ ﺳﺎﻝ ﺩﻳﺪﻩ ﺑﺎﻥ ﺩﻝ ﺑﻮﺩﻡ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻏﻴﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﺭ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﭼﻨﺎﻥ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ. ﺍﻳﻦ ﺑﮕﻔﺖ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺩ.

[ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﮔﻔﺘﺎﺭﻫﺎ، ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺍﺟﻰ، ﺹ352 ]

للّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

تاریخ ارسال: سه شنبه 25 خرداد 1395  نویسنده : elaheh solimani


اسلام دین محبت

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺟﻨﮕﻬﺎﻯ ﻣﺘﻌﺪّﺩﻯ ﺭﺥ ﺩﺍﺩ، ﻭﻟﻰ ﺑﻪ ﻋﻘﻴﺪﻩ ﻣﺎ، ﻫﻤﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺟﻨﺒﻪ ﺩﻓﺎﻋﻰ ﺩﺍﺷﺖ، ﻭ ﻫﻴﭻ ﻛﺪﺍﻡ ﺣﺎﻟﺖ ﺗﻬﺎﺟﻤﻰ ﻧﺪﺍﺷﺖ. ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻗﻮﻡ ﻭ ﻣﻠّﺘﻰ ﻣﻮﺭﺩ ﻫﺠﻮﻡ ﺩﺷﻤﻦ ﻭﺍﻗﻊ ﺷﻮﺩ، ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺩﻓﺎﻉ ﻛﻨﺪ. ﺁﺭﻯ، ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺩﻳﻦ ﻣﻨﻄﻖ ﻭ ﺍﺳﺘﺪﻟﺎﻝ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻪ ﭘﺬﻳﺮﺵ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﺪ، ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻳﺓﺍﻟﻜﺮﺳﻰ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ، ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ: «ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺳﺎﻳﻪ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﭘﻴﺶ ﺭﻓﺖ، ﻭ ﺑﺎ ﺯﻭﺭ، ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺧﻮﺩ ﻛﺮﺩ» ﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺁﺷﻜﺎﺭﻯ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺯﻳﺮﺍ ﻣﻨﺎﻃﻘﻰ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﭘﺎﻯ ﻳﻚ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺍﻧﺪﻭﻧﺰﻯ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﻛﺸﻮﺭ ﺍﺳﻠﺎﻣﻰ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺟﺎﻯ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺧﺒﺮﻯ ﺍﺯ ﻟﺸﻜﺮﻛﺸﻰ ﻟﺸﻜﺮﻳﺎﻥ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻛﺸﻮﺭ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻧﻤﻰ ﺧﻮﺭﺩ. ﻭﺿﻌﻴّﺖ ﺩﻳﮕﺮ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻯ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺟﻨﻮﺏ ﺷﺮﻗﻰ ﺁﺳﻴﺎ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺷﻜﻞ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺟﻨﻮﺏ ﻭ ﻏﺮﺏ ﺁﻓﺮﻳﻘﺎ ﻫﻢ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻯ ﺍﺳﻠﺎﻣﻰ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﺭﮔﻴﺮﻯ ﻧﻈﺎﻣﻰ، ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺷﺎﻳﺪ ﺍﻳﻦ ﺳﺆﺍﻝ ﺑﻪ ﺫﻫﻦ ﺷﻤﺎ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﻛﻪ: ﺁﻧﻬﺎ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪﻧﺪ؟ ﺑﻌﻀﻰ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ: ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻧﺎﻥ ﻭ ﺗﺠّﺎﺭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﺪﻧﺪ. ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻧﻜﻨﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﺗﺎﺟﺮﺍﻥ ﻭ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺒﻠّﻐﺎﻥ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎ ﻧﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺗﺠﺎﺭﺕ ﻭ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺁﻥ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎ ﺷﺪﻧﺪ، ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﺣﻜﺎﻡ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻋﻤﻞ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ؛ ﻳﻌﻨﻰ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﻤﻰ ﮔﻔﺘﻨﺪ، ﺍﮔﺮ ﻃﺮﻑ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﻣﻰ ﺷﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﻓﺴﺦ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﺑﻮﺩ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﺭﺍ ﻓﺴﺦ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﺟﻨﺲ ﺗﻘﻠّﺒﻰ ﻧﻤﻰ ﻓﺮﻭﺧﺘﻨﺪ، ﻛﻢ ﻓﺮﻭﺷﻰ ﻧﻤﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺧﻠﺎﺻﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺣﻜﺎﻡ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﻭ ﻣﻌﺎﺷﺮﺕ ﻣﺮﺍﻋﺎﺕ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﻥ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎ ﺟﺎﻟﺐ ﺑﻮﺩ، ﺟﺬﺏ ﺗﺠّﺎﺭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻣﻰ ﺷﺪﻧﺪ. ﻭ ﻟﺬﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻰ ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ: ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﺁﻳﻴﻨﻰ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺍﻧﻪ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﻭ ﻣﻌﺎﺷﺮﺕ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﺪ؟ ﻣﻰ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻣﺎ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻴﻢ ﻭ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺍﺣﻜﺎﻡ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻋﻤﻞ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻣﻰ ﺷﺪﻧﺪ.

للّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

تاریخ ارسال: سه شنبه 25 خرداد 1395  نویسنده : elaheh solimani


گریه امام زمان (ع ) در وفات زینب (س )

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


مرحوم آیت الله سید نورالدین جزایری (متوفی 1348 ه ق ) در کتاب ((الخصائص الزینبیه )) آورده است که عالم دانشمند و محدث خبیر شیخ محمد باقر قاینی ، صاحب کتاب کبریت الاحمر در کتاب کشکول خود به نام ((سفینة القماش )) می نویسد :
در عصری که در نجف اشرف به تحصیل علوم حوزوی اشتغال داشتم در آنجا سیدی زاهد و پرهیز کار بود که سواد نداشت ، روزی در حرم حضرت علی (ع ) به زیارت مرقد حضرت مشغول بود ، دید یکی از زایران ترک زبان ، گوشه ای از حرم نشست و مشغول تلاوت قران شد ، این سید جلیل احساساتی شد و به خود گفت : ((آیا سزاوار است که ترک و دیلم قران ، کتاب جدت را بخوانند و تو بی سواد باشی و از خواند آیات قرآن محروم بمانی ؟ ! )) او از روی غیرت و همت قسمتی زا اوقاتش را در سقایی (آبرسانی ) صرف کرد تا مخارج زندگی اش را تاءمین کند ، و قسمت دیگر را به تحصیل علوم پرداخت و کم کم ترقی کرد تا به حدی که در درس خارج آیت الله العظمی میرزا محمد حسن شیرازی (میرزای بزرگ ، متوفی 1312 ه ق ) شرکت می کرد و به درجه ای رسید که احتمال می دادند به حد اجتهاد رسیده است . این سید جلیل و پارسا برای من چنین نقل کرد :
در عالم خواب امام زمان حضرت ولی عصر (عج ) را دیدم ، بسیار غمگین و آشفته حال بود ، به محضرش رفتم و سلام کردم ، سپس عرض کردم : ((چرا این گونه ناراحت و گریان هستی ؟ )) فرمود : ((امروز روز وفات عمه ام حضرت زینب (س ) است . از آن روزی که عمه ام زینب (س ) وفات کرده ، تاکنون ، هر سال در روز وفات او ، فرشتگان در آسمانها مجلس عزا به پا می کنند ، آن چنان می گریند که من باید بروم و آنها را ساکت کنم ، آنها خطبه حضرت زینب (س ) را که در بازار کوفه خواند ، می خوانند و می گریند ، من هم اکنون از آن مجلس فرشتگان مراجعت نموده ام . )


حضرت زینب سلام الله علیها:

آگاه باشید هر كسى كه ‏بر دوستى آل محمد بمیرد، شهید است.

اثبات الهداة، ج ۲

وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد.

للّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

تاریخ ارسال: سه شنبه 25 خرداد 1395  نویسنده : elaheh solimani


علت مسلمان شدن

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


یکی از بزرگان می گفت: در سفر به فرانسه از خانمی که مسلمان شده بود، پرسیدم: چگونه مسلمان شدید؟

گفت: من سال ها پیش مقیم الجزایر بودم، یک روز از جاده ای عبور می کردم که در کنار آن مزرعه ای بود. دیدم کسی رو به سمتی ایستاده و حرکاتی انجام می دهد. کنجکاو شدم و از دیگران پرسیدم: این حرکات چیست؟ گفتند: نماز می خواند. کنجاوتر شدم و سراغش رفتم، پرسیدم چه می کنی، چه می گویی و چه می خواهی ؟

وقتی متوجه شدم که در اسلام ارتباط با خالق این اندازه آسان و این قدر عمیق و لطیف است، تکان خوردم و این بود علت اصلی مسلمان شدن من .

 هزار و یک نکته درباره نماز، نکته658

للّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

تاریخ ارسال: سه شنبه 25 خرداد 1395  نویسنده : elaheh solimani


حکایتی خواندنی از مرحوم علامه جعفری

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


علامه جعفری نقل میکند:

استاد بسیار وارسته از علائق مادّه و مادّیات، و حکیم و عارف بزرگ مرحوم آقا شیخ مرتضی طالقانی _ قَدَّسَ اللهُ سِرَّه _ که در حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف در حدود یک سال و نیم خداوند متعال توفیق حضور در افاضاتش را به من عنایت فرموده بود، دو روز به مسافرت ابدی‌اش مانده بود که مانند هر روز به حضورش رسیدم. وقتی که سلام عرض کردم و نشستم، فرمودند: برای چه آمدی آقا؟

عرض کردم: آمده‌ام که درس را بفرمایید.

شیخ فرمود: برخیز و برو، آقا جان! برو! درس تمام شد.

چون آن روز، دو روز مانده به ایّام محرّم بود، خیال کردم که ایشان گمان کرده است که محرّم وارد شده است _ و درس‌های حوزۀ نجف هم برای چهارده روز به احترام سرور شهیدان امام حسین علیه السلام تعطیل می‌شد _ و لذا درس‌ها هم تعطیل شده است. عرض کردم: دو روز به محرّم مانده است و درس‌ها دائر است.

شیخ در حالی‌که کمترین کسالت و بیماری نداشت و همۀ طلبه‌های مدرسۀ مرحوم آیة الله العظمی آقا سیّد محمّد کاظم یزدی _ که شیخ تا آخر عمر در آنجا تدریس می‌کرد _ از سلامت کامل شیخ مطّلع بودند، فرمودند:

آقا جان! به شما می‌گویم درس تمام شد! من مسافرم. خر طالقان رفته، پالانش مانده! روح رفته، جسدش مانده!

این جمله را فرمود و بلافاصله گفت: «لا إله إلا الله» و در این حال، اشک از چشمانش سرازیر شد و من در این موقع متوجّه شدم که شیخ از آغاز شدن مسافرت ابدی‌اش خبر می‌دهد با این که هیچ‌گونه علامت بیماری در وی وجود نداشت و طرز صحبت و حرکات جسمانی و نگاه‌هایش کمترین اختلاف مزاجی را نشان نمی‌داد.

عرض کردم: حالا یک چیزی بفرمایید تا بروم.

فرمود: آقا جان فهمیدی؟ متوجه شدی؟ بشنو:

تا رسد دستت، به خود، شـو کارگـر
چون فُتی از کار، خواهی زد به سر

بار دیگر کلمه «لا إله إلا الله» را گفت و دوباره اشک از چشمان وی به صورت و محاسنش سرازیر شد... .

پس‌فردای آن روز، ما در مدرسۀ مرحوم صدر اصفهانی... اولین جلسۀ روضۀ سرور شهیدان امام حسین علیه السلام را برگزار کرده بودیم. مرحوم شیخ محمد علی خراسانی که از پارساترین وعّاظ نجف بودند، آمدند و روی صندلی نشستند، و پس از حمد و ثنای خداوند و درود فرستادن بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و‌آله گفتند: اِنّا لله و انّا إلیه راجعون. شیخ مرتضی طالقانی از دنیا رفت.

ترجمه و تفسیر نهج البلاغه: ج۱۳، ص۲۴۷ _ ۲۴۸

برای شادی این دو عالم وارسته صلواتی نثار نماییم

للّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

تاریخ ارسال: سه شنبه 25 خرداد 1395  نویسنده : elaheh solimani


یک تجربه مهّم

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

دیل کارنگی نویسنده مشهور آمریکائی (1888 - 1955 م ) در مورد خاطرات خود می نویسید :
از مادرم و پدرم دور شده و وارد دانشگاه شدم و به مرور زمان تغییری در افکار من پیدا شد . تحصیل علم الهیات ، علوم اساسی فلسفه و علم تطبیق ادیان مرا نسبت به بسیاری از تعلیمات دینی مشکوک ساخت . گیج و سرگردان شده بودم . نمی دانستم به چه چیز معتقد شوم و هیچگونه منظوری در زندگی بشر نمی دیدم . دست از نماز و دعا برداشتم و کافر و ملحد شدم . عقیده پیدا کردم که حیات بشر سراسر خالی از هدف و نقشه است و خلقت بشر به همان اندازه فاقد منظور خدائی است که حیوانات ما قبل تاریخ که در دویست میلیون سال قبل در دنیا زندگی می کردند و احساس می کردم که روزی نژاد بشر نیز مانند حیوانات ما قبل تاریخ که امروز اثری از آنها نیست معدوم خواهد شد . بر عقیده گروهی از مردم به خداوند مهربان و کریمی که دنیا را مانند خود خلق کرده می خندیدم . معتقد بودم که میلیونها خورشیدی که در فضای تیره ، سرد و بی روح در گردشند بوسیله قوه ای کور و لاشعور به وجود آمده اند . شاید اصلاً خلق نگردیده و مانند زمان و فضا همیشه وجود داشته اند . آیا من می خواهم ادّعا کنم که اکنون جواب تمام سؤ الات را می دانم ؟ خیر ، هیچکس تاکنون نتوانسته است پرده از روی اسرار خلقت و حیات بردارد .
اطراف ما را معمّا و اسراری بی شمار احاطه کرده است . مثلاً بدن خود رمز و معمّای بغرنج می باشد و همچنین قوه برقی که در منزل از آن استفاده می کنیم و گلی که در شکاف دیوار روئیده و علف سبزی که در باغ خانه می بینیم . آزمایشگاههای تحقیقاتی سالی سی هزار دلار خرج می کنند که علت سبز بودن علف را کشف کنند . کیترینک می گوید : اگر ما بدانیم که گیاهان چگونه می توانند نور خورشید ، آب و اکسید ، و کربن را تبدیل به قند خوراکی کنند ، خواهیم توانست تمدن جهان را دگرگون سازیم . حتّی کار کردن موتور اتومبیل نیز یکی از اسرار بغرنج است . متصدیان آزمایشگاههای شرکت بزرگ ژنرال موتور ، سالها وقت و میلیونها دلار صرف کرده اند تا در بیابند چگونه و چرا به یک جرقه در سیلندر ، انفجاری تولید می کند که باعث حرکت ماشین می شود و تازه هنوز هم موفق به کشف این راز نشده اند . عدم وقوف ما بر اسرار و رموز بدن آدمی ، قوه الکتریک و یا موتور اتومبیل ما را مانع از استفاده کردن و متمتع شدن از آنها نمی شود ، همچنین اگر من از کشف رموز دین و نماز و دعا عاجزم دلیل بر این نمی شود که من از یک زندگی بهتر و سعادتمندانه تری که دین به همراه دارد بهره برنگیرم . می خواستم بگویم که من دوباره به طرف دین برگشته ام . برق و آب و غذا در فراهم ساختن یک زندگی بهتر و کاملتر و راحتتر به من کمک می کند ولی فایده دین به مراتب از همه اینها برای من بیشتر است . . .
امروز جدیدترین علم ، یعنی روان پزشکی ، همان چیزهائی را تعلیم می دهد که پیامبران تعلیم می داده اند ، چرا به علت اینکه پزشکان روحی دریافته اند که دعا و نماز و داشتن یک ایمان محکم به دین ، نگرانی ، تشویش ، هیجانات و ترس را که موجب بیم بیشتری از ناخوشیهای ماست برطرف می سازد . اگر مذهب حقیقت نداشته باشد ، زندگی بی معنی و پوچ است . و بازیچه ای بیش نخواهد بود . بسیاری از ما وقتی از زندگی بستوه می آئیم و به آخرین حدّ نیروی خود می رسیم در ناامیدی و یاءس رو بسوی خدا بر می گردانیم . البته در موقع گرفتاری هیچ کس منکر خدا نیست . امّا چرا تا مرحله ناامیدی و یاءس تاءمّل کنیم ؟ چرا هر روز تجدید قوا ننمائیم ؟ چرا برای نماز و عبادت منتظر فرا رسیدن روز معینی شویم ؟ من با اینکه پروتستان هستم . امّا هر وقت احساس می کنم که احتیاج به دعا و نماز دارم فوراً در اولین نماز خانه ای که در سر راه خود بیابم به آنجا می روم و به دعا و نماز می پردازم


للّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

تاریخ ارسال: سه شنبه 25 خرداد 1395  نویسنده : elaheh solimani


فرجام غرور

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

شخصی علم نحو می دانست; یعنی دستور زبان عربی را به خوبی فرا گرفته بود و او را دانشمند نحوی می خواندند. روزی سوار بر کشتی شد, ولی چون خودبین و مغرور بود, به کشتی بان کشتی گفت: آیا علم نحو خوانده ای؟ او گفت: نه. نحوی گفت: نصف عمرت را تباه نموده ای!

گفت هیچ از نحو خواندی گفت لا

گـفـت نیـم عـمـر تـو شـد بر فنـا

کشتی بان از این سرزنش, اندوهگین و دل شکسته شد و در آن لحظه خاموش ماند و چیزی نگفت. کشتی همچنان در حرکت بود تا این که بر اثر طوفان به گردابی افتاد و در پرتگاه غرق شدن قرار گرفت. در این هنگام کشتی بان که شناگری ماهر بود, از نحوی پرسید: آیا شنا می دانی؟ او گفت: نه. کشتی بان گفت:

کـل عـمـرت ای برادر بر فنـاسـت

زانکه کشتی غرق در گرداب هاست

دانشمند نحوی به غرور نابجای خود پی برد و دریافت که نمی بایست آن کشتی بان را سرزنش می کرد


للّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

تاریخ ارسال: سه شنبه 25 خرداد 1395  نویسنده : elaheh solimani


آزادمردِ بی نیاز

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

شخصی به یکی از خلفا مراجعه و درخواست کرد تا در بارگاه او به کاری گمارده شود.

خلیفه از او پرسید: قرآن می دانی؟

او گفت: نمی دانم و نیاموخته ام.

خلیفه گفت: از به کار گماردن کسی که قرآن خواندن نیاموخته، معذوریم.

مرد بازگشت و به امید دست یافتن به مقام مورد علاقه خود، به آموختن قرآن پرداخت. مدتی گذشت تا این که از برکت خواندن و فهم قرآن به مقامی رسید که دیگر نه در دل آرزوی مقام و منصب داشت و نه تقاضای ملاقات و دیدار با خلیفه.

پس از چندی، خلیفه او را دید و پرسید: چه شده که دیگر سراغی از ما نمی گیری؟ آن آزاد مرد پاسخ داد: چون قرآن یاد گرفتم، چنان توانگر شدم که از خلق و از عمل بی نیاز گشتم. خلیفه پرسید: کدام آیه تو را این گونه بی نیاز کرد؟ مرد پاسخ داد: (من یتق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب).          

 هر که از خدا بترسد ، برای او راهی برای بیرون شدن قرار خواهد داد ،  و از جایی که گمانش را ندارد روزی اش می دهد

للّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

تاریخ ارسال: سه شنبه 25 خرداد 1395  نویسنده : elaheh solimani



ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
فعالیت داشتن در فضای مجازی و پاک ماندن در آن ' تقوای دو چندان میخواهد. یادمان نرود گاهی با گناه به اندازه ی یک لایک فاصله داریم... یادمان نرود فضای مجازی هم "محضر خداست " نکند که شرمنده باشیم، امان از لحظه ی غفلت که فقط خدا شاهد است و بس...! گاهی روی مانیتور بچسبانیم "ورود شیطان ممنوع " مراقب دستی که کلیک میکند، چشمی که میبیند و گوشی که میشنود باشیم... و بدانیم و آگاه باشیم که خدا هم یک کاربر "همیشه آنلاین "است.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    آیا حاضر هستید در صورت بروز سانحه مرگبار برای شما ، اعضای بدنتان اهدا شود؟
    صفحات جداگانه
  • خاطرات حجت الاسلام محسن قرائتی
  • داستان امام خمینی(ره)
  • داستان های حضرت رقیه (س)
  • داستان مقام و منزلت امیرکبیر
  • گالری تصاویر امام علی (ع)
  • داستانهای دینی
  • داستان های قرانی
  • گالری تصاویر حضرت محمد (ص )
  • گالری تصاویر عشق و احساس
  • حضرت محمد که بود؟
  • حکایت معراج حضرت محمد
  • پنج حدیث درباره ی زندگی
  • تفسیر کوتاه سوره محمد
  • راهنمایی های پیامبر در حجة الوداع
  • نام های قرآنی پیامبر
  • تبديل قبله از بيت المقدس به سوى مسجدالحرام
  • بوسيدن ضريح - خاک بر سر وهابي ها
  • داستان های پندآموز (1)
  • داستان های پندآموز (2 )
  • داستان های پیامبر اکرم(صل الله علیه واله) (1)
  • داستان های پیامبر اکرم(صل الله علیه واله) (2)
  • داستان شهدا
  • داستان شهید محمد رضا شفیعی
  • داستان عبدالعظیم حسنی
  • داستان حضرت آيت الله كشميري
  • داستان احترام به والدین
  • داستان عمّار یاسر
  • داستان های عذاب برزخى
  • داستان زن زناکار
  • داستانی از زمخشری
  • داستانهای حضرت زینب (علیهم السلام)
  • داستان های حضرت ابراهیم علیه السلام
  • داستان های حضرت موسی علیه السلام
  • داستان های حضرت عیسى علیه السلام
  • داستان زندگی حضرت ایوب(ع)
  • داستان های حضرت سلیمان علیه السلام
  • داستان های لقمان حکیم
  • داستان های پادشاهان
  • داستان های نماز
  • داستان های دفاع مقدس
  • داستان علما:
  • لوگوی همسنگران
    شیعه آرت
    مدينه فاضله
    ثامن تم
    پایگاه اینترنتی مقتدر مظلوم
    گل نرگس
    برتر بین
    مصلحبه نام خدا ، بياد خدا ، براي خدا

    وب سایت توصیه شده
    تبادل لینگ
     تبادل لینک رایگان و افزایش رتبه در گوگل  



     فولدر 98

    آمار سایت
  • کل مطالب : 185
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 36
  • آی پی دیروز : 27
  • بازدید امروز : 327
  • باردید دیروز : 33
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 629
  • بازدید ماه : 1,785
  • بازدید سال : 7,463
  • بازدید کلی : 79,670